لولو
در ديدار نخست آن همه خورشيد دستادست تو بودم
گفتي : سه قلب سر به زير نشاني خانه ي اوست
و باد بي قرار روسري سياه تو را به نام من دزديد
در زديم صداي سرفه خبر از آمدنش مي داد
به نگاهي درد تمام تركه ها را از خاطرم برد
گفتم : آزادي ام ‚ آزادي ات ‚ آزادي مان
صرف آرزو چه دشوار است
پدر جوابش تلخ بود
دردي هزار ساله
جمجمه ي پدرانمان
خشت مناره ي چنگيز است
بهترين خاطراتمان از اسكندر به جا مانده
در بهار بي بار و برگي زيسته ايم چگونه مي خواهي چنارمان سبز باشد ؟
هفته پیش از لولو عصبی شدم سرش داد زدم، عذاب وجدانی گرفتم نگو و نپرس، خواب خوراکم پریده بود
الانم اینجان، عمیقا بر این باورم سن بچه رسید به سه تخس و غیرقابل تحمل میشه:))
+اما خوب باید صبور بود
+خیاطی ام به مرحله پیشرفته رسیده، مشکل الان چرخ
+سریال هرجایی رو واسه تفریح و تایم اضافه در نظر گرفتم
+تنبل شدم چهار روزه ورزش نکردم
+هدف جدید خیلی مشکله، امیدوارم بهش برسم