درهم پرهم

نگران … منتظر … تنها … عصبانی … بهانه گیر … این روزها همه ی اینها من هستم … آرامم کن … آرامم کن …

روزمرگی

چراغش در بي چراغي اين خانه مي سوخت و دلش از بي خيالي اين جماعت تنها در اين خانه گربه ها شاخ مي زدند تنها در اين خانه سكوت علامت بيداري ترانه بود وقتي درخت را به جرم جوانه قرنطينه مي كردند و طبيبان بي شرم شوكران تشخيصشان گشودن رگها بود وقتي سلاخان حرفه‌يي شمع را در شقاوت ميدان گردن مي زدند تنها در پناه سايه ي او ايمن بوديم حالا مرا ببين كه در اين غروب ممتد مترسك باغستاني را مانم كارگرانش گرسنه كلاغ ها ديگر نمي آیند بر افسانه هي بذرپاشان حلقه زنانند حلقه زنان یغما گلرویی دیشب استرسِ امتحان داشتم،تا ساعت دو با فی داشتیم خیاطی تمرین میکردیم،ینی اون تمرین میکرد من نقش مربیشو داشتم:دی، ساعت دو دو نیم بود که...
17 خرداد 1402

للیلیلیلی

.دلم می خواست تو با من بودی در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود ! ولی افسوس ! ما دیر رسیدیم! ای امروز امتحان شهری گواهینامه شو قبول شد، خوشحالم :)))))))))))))))  + هدف بعدی:)))))  ...
17 خرداد 1402

وان پست

كودكي ها به خانه مي رفت  با كيف و با كلاهي كه بر هوا بود چيزي دزديدي ؟ مادرش پرسيد  دعوا كردي باز؟  پدرش گفت  و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد به دنبال آن چيز  كه در دل پنهان كرده بود  تنها مادربزرگش ديد گل سرخي را در دست فشرده كتاب هندسه اش  و خنديده بود                                                           حسین پناهی! و سر انجام در یک روز گرم تابستانی دزدِ بهار، وی برای نوشتن جلفیات خود به نینی وبلاگ برگشت ...
16 خرداد 1402
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به درهم پرهم می باشد